مهرناز جونمهرناز جون، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

مهرناز زندگی مامان وبابا

گفتگوی خدا با بنده ی گناهکارش!!!

1393/4/22 0:57
نویسنده : مامان مهرناز
300 بازدید
اشتراک گذاری

خدا:بنده من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.

بنده : خدایا! خسته ام! نمی توانم.

خدا:بنده من ، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.

بنده: خدایا! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم. . .

خدا: بنده من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان.

بنده: خدایا سه رکعت زیاد است.

خدا: بنده من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان .

بنده:خدایا! امروز خیلی خسته ام!آیا راه دیگری ندارد؟

خدا: بنده من، قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله

بنده: خدایا! من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!

خدا: بنده من، همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله

بنده: خدایا، هوا سرد است! نمیتوانم دستان را از زیر پتو در بیاورم.

خدا: بنده من ، در دلت بگو یا الله، ما نماز شب برایت حساب میکنیم.

بنده اعتنایی نمیکندو می خوابد.

خدا:ملا ئکه من ! ببینید ، من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است، چیزی به اذان صبح نمانده، او را بیدار کنید، دلم برایش تنگ شده است، امشب با من حرف نزده .

ملائکه: خداوندا! دوبار او را بیدار کردیم ، اما باز خوابید.

خدا:ملائکه من ، در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست

ملائکه: پروردگار! باز هم بیدار نمیشود!

خدا:اذان صبح را میگویند هنگام طلوع آفتاب است، ای بنده من بیدار شو، نماز صبحت قضا میشود، خورشید از مشرق سر بر می آورد.

ملائکه: خداوندا نمیخواهی با او قهر کنی؟

خدا: او جز من کسی را ندارد. . . شاید توبه کرد. . .

بنده من ، تو هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری!

پسندها (7)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

مامان امیرصدرا
22 تیر 93 10:29
خدا از سر تقصیرات هممون بگذرد متن شما خیلی قشنگ بود
مامان حنانه زهرا
22 تیر 93 13:18
خیلی قشنگ بود عزیم ممنون
خاله سانی
22 تیر 93 22:17
خیلی قشنگ بود.انشا.. که هیچ بنده ای هیچ وقت از یاد خدا غافل نشه
مامان مهرناز
پاسخ
ان شالله
مامانی و بابایی دخمل بلا
25 تیر 93 14:20
من از عمق وجود خود ، خدایم را صدا کردم , نمیدانم چه میخواهی ، ولی امروز برای تو ، برای رفع غم هایت , برای قلب زیبایت ، برای آرزوهایت ، به درگاهش دعا کردم و میدانم خدا از آرزوهایت خبر دارد ، یقین دارم دعاهایم اثر دارد . . . -------------------------------------------------------------------------- دستهای من دخیل دل پاکت ... مرا در این شبهای عزیز , نه به بهای لیاقت ، بلکه به رسم رفاقت , اول حلال و بعد هم دعا کن , وخدا کند که بدانی چقدر محتاج است ، نگاه خسته ی من بر دعای دستانت , التماس دعا عزیز دلم ...
مامان مهرناز
پاسخ
محتاجیم به دعا
مامانی و بابایی دخمل بلا
25 تیر 93 14:22
سلام مامانی گل و نازنین مهرناز جون متنت عالیییییییییییی بود . واقعا غافلیم . بنده هایی نا شکر .
مامان مهرناز
پاسخ
سلام عزیزم ممنون
پدر و مادر آروین کوچولو
26 تیر 93 16:22
خیلی عااااااااااااااالیییییییییییییییی بود ممنوووووووووووووون عزیزم