مهرناز جونمهرناز جون، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

مهرناز زندگی مامان وبابا

خواب

1392/9/9 1:09
نویسنده : مامان مهرناز
251 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کوچولوی دوست داشتنی خودم

کلی پست عقب افتاده دارم که فرصت نمیشه برات بنویسم خجالتاما تو این پست میخوام روال خوابوندنتو برات بگم که واقعا پروژه ی زمان بریه این روزااوه

اول از همه باید بگم که موقعی که تو رو از شیر گرفتم یه صابون حسابی به دلم مالیدم نیشخندکه از این به بعد. بعد دوسال بالاخره میتونم شب تا صبح تخت بخوابم خیال باطل.. زهی خیال باطل تا همین الان هرشب هر3ساعت از خواب بیدار میشی ومیگی مامان شیر عسلی سریع هم باید بیارم باید داغ هم باشه سرد نمیخوری یعنی 3-4بار باید تا صبح بیدار شم وشیر گرم کنم یعنی خواب بی خواب گریههر چی هم شام بخوری بازم تا صبح این شیر عسل از سزت تمی افته نمیخوام گله کنم ها از یه بابت خیلی خوشحالم که حسابی شیر میخوری وکلسیم بدنت میره بالا یعنی تو 1شبانه روز 1لیتر شیر میخوری...نوش جونتماچ

حالا بگذریم   

اینم پروژه ی خوابوندن شما:

ساعت 11 شب جامونو با کمک هم پهن میکنیم طبق معمول

مهرناز:من میرم تو کمد تو بیا در بزن بگم کیه در میزنه اگه مامان منی دستاتو به من نشون بدهمتفکر

ما هم که مطیع اوامر شما بعد از چند بار تکرار رضایت میدی بیای سرجات از بالشت بدت میاد اول حکم میکنی که بالشت نمیخوام بعد

مهرناز:مامان برام قصه میگی من بخوابم

بله چرا که نه قصه رو که تعریف کردم میگم بخواب

مهرناز:یکی دیگه بگو قول میدم بخوابمخنثی

بازم تعریف میکنم

مهرناز:یکی دیگه حتما میخوابمتعجب

باز قصه بعد میگم شب بخیر رو روتو برمیگردونی

مهرناز:مامان جیش دارم سریع منو ببر داره میریزهمتفکر

میبرمش یا راست میگه یا دروغ باز که برمیگردیم میگه

مهرناز:اب میخوام آخ

تا بلند میشم میگی منم باهات میام اب میخوری لیوان اب رو میزاری بالای سرت

مهرناز:شیر عسلی نخوردمنگران

خداروشکر این یکی رو همیشه اماده میکنم میزارم بالا سرمچشمک

وقتی خوردیو هیچ بهانه ای نداری میگی

مهرناز:مامان گوشیت شارژ داره مهرناز ببینمکلافه

یکی دو عکس میبینی میگی

من عروسک میخوام گریه

میری میاری میگی

میخوام پیش مامانو بابا بخوابمهیپنوتیزم

میای پیش ما وبعد کلی صحبت با خودت وغلط زدن های فراوان بالاخره رضایت میدی که بخوابیاوه

 

 

 

فرشته ی نازم دوست دارم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان باران طلا
9 آذر 92 21:25
عزیزم امیدوارم به زودی درست بشه خوابشون.باران هم یه کمی وقتی خوابش نمیاد ما رو اذیت می کنه اما خوبیش به اینه که حتما باید تو اتاق خودش بخوابه به قول شما یه خواب بی دلهره به دلمون مونده به امییییید شبهای آرام
مامان مهرناز
پاسخ
ان شالله اره واقعا
مامان حنانه زهرا
11 آذر 92 12:03
ماشالله چه شیطون بلا وشیرین زبون.فک نمیکنم به این زودیابچه ها راحت بخوابن