مهرناز جونمهرناز جون، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

مهرناز زندگی مامان وبابا

13 بدر1392

سلام امیدوارم که 13 بدر به همگی خوش گذشته باشه.طبق معمول روزای گذشته بابایی سرکاربود بنابراین نتونستیم جای دوری بریم  ساعت 1 اومد ماهم بساط روبرداشتیم رفتیم پارک نزدیک خونه جاتون خالی خوش گذشت حال وهوامون عوض شد نازی هم تا می تونست راه رفت وبازی کرد           ...
13 فروردين 1392

19 ماهگی

19ماهگیت مبارک عزیز دلم بخاطر داشتنت  به خودم می بالم و هزاران بار خداروبخاطر وجود نازنینت شکر می کنم.عزیزم بدون شک تو بهترین هدیه خدا به من وبابایی هستی . ان شالله که بتونیم تورو به بهترین شکل ممکن تربیت کنیم . همیشه از خدا می خوام به همه ی مامان وباباهایی که در ارزوی بچه دار شدن هستن یه نی نیه سالم وصالح عطا کنه ............امین ماه به ماه تغییرات چشمگیری تو رفتار وحرفاش دیده میشه نمی دونم از کجا باید شروع کنم کار جدیدی که انجام میده زود یادداشت می کنم تا یادم نره     تلفظ کلمات وصحبت کردنش خیلی پیشرفت کرده اکثرکلماتو بلده وتکرار میکنه هرروز یه حرف تازه &...
6 فروردين 1392

تاریخ تولد

عاقبت در یک شب از شب های دور / کودک من پا به دنیا می نهد / آن زمان بر من خدای مهربان / نام شورانگیز "مادر" می نهد     بالاخره اون روز فرارسید و مهرناز در روز 5شهریور سال 1390 مصادف با27 ماه رمضان در ساعت15دقیقه بامدادچشمهای کوچیک و معصومش رو به این دنیای بزرگ گشود و من"مادر" شدم دختر نازنینم با وزن 3070گرم و قد 48 سانتی متر در بیمارستاننجمیه تهران به کمک خانم دکتر رزاپرستنده چهر متولد شد .     ...
5 شهريور 1390