مهرناز جونمهرناز جون، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

مهرناز زندگی مامان وبابا

سفرنامه2

1392/4/15 1:36
نویسنده : مامان مهرناز
335 بازدید
اشتراک گذاری

روز بعداز رسیدنم رفتم دیدن مامان بزرگ وبابابزرگم بغلباغ خیلی خیلی بهم خوش گذشتچشمک از

خوش شانسی من عمه زهرا یه چند روزی بیشتر فردوس موندن تا بیشتر همدیگه رو ببینیمتشویق

اول مثل همیشه یه کم غریبی کردم وول کن مامانی نبودم نگرانولی کم کم شیطونیام شروع شدنیشخند

کل باغ وزیرو رو کردم -کلی با مبینا (دختر عمه) بازی کردم


اگه می خوان بقیه ی عکسامو ببینین بیان ادامه مطلب

 

مهرناز ومبینا

تابش واسه من خطرناک بود ولی بجاش عروسکم وتاب دادم

 

 

 

 

 

 

 

 

بعد از اون همه بدو بدو یه کم استراحت می چسبه اونم رو عروسکم چه حالی میدهخنده

 

بالاخره یاد گرفتم چه جوری ادامس بخورم وقورتش ندم

ولی واسه اینکه مامان وبترسونم منتظرهر لحظه می گفتم قورت دادم زبانوکلی می خندیدمقهقهه

 

 

خب مامانی حوصله ام سر رفت چیکار کنمخمیازه

اهان میرم مورچه هارو له کنمتعجب

 

 

خب عصبانی نشو مامانی میرم سراغ یه کار دیگهخیال باطل

 

نوبتی هم که باشه نوبت خاک بازیهفرشته

 

 

 

 


 

ااامامان بسه دیگه چقدر عکس می گیری بزار باخیال راحت بازی مو بکنممشغول تلفن

 

ماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچ


 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان فتانه
15 تیر 92 13:18
به به همیشه به گشت و شادی خیلی عکس های نازی بودن...ما اپ کردیم راستی نظر دادن به ایلی یادتون نره
صوفیااااااااا
19 تیر 92 9:49




سلوووووووووووووم مهرناز خانومی

به به چقدر بهت خوش گذشته خوش به حالتتتتتتتت



منم دلم شهرستان خواست.ولی تا اومدن نینی نمیشه رفت....






سلام صوفیا جون خوبی نی نی خوبه؟
اره خیلی بهش خوش گذشت جای شما خالی